موتور دانلود درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آرشیو وبلاگ نویسندگان جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 19:12 :: نویسنده : ميلاد
اثبات وجود روح
وجود روح به اشکال مختلف و توسط دانشمندان متعدد اثبات شده است، و دیگر جای هیچگونه تردید و ابهامی در این زمینه نمانده است. با وجود این هنوز برخی افراد نا آگاه در این مورد مبتلا به ناباوری هستند، لذا در این بحث به نظرات چند تن از بزرگان در باب اثبات وجود روح توجه مینماییم.
حضرت امام خمینی- که خداوند ما را با او محشور گرداند- ضمن بیان محجوب بودن یک طرف از یک شئی از طرف دیگر آن، و آگاه بودن انسان و حیوان از همهی اطراف خود، چنین نتیجه میگیرند: « پس در حیوان و انسان چیز دیگری هست که فوق ماده است و از عالم ماده جداست و با مردن نمیمیرد و باقی است. » این امام بزرگوار، انسان مجرد از این عالم طبیعت را یک حقیقت میدانند و از این امر برای اثبات وجود بُعد ماورایی انسان بهره میگیرند. ایشان همچنین در جای دیگر فرمودهاند: « انسان اگر به همین حدّ طبیعت بود و بیشتر از این چیزی نبود، دیگر احتیاج به اینکه یک چیزی از عالم غیب برای انسان فرستاده بشود، تا انسان را تربیت بکند (نداشت)،... لکن چون انسان مجرد از این عالم طبیعت (و) یک حقیقتی است، همین خود خصوصیاتی که در انسان هست، دال بر این است که یک ماورایی از برای این طبیعت هست، چون انسان یک ماورایی دارد و به حسب براهینی که در فلسفه ثابت است، ماورای این طبیت در انسان هست و انسان دارای یک عقل بالامکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد.»
حضرت آیتالعظمی ناصر مکارم شیرازی که از علماء آگاه به مسایل روز و علوم متافیزیک است در کتاب « ارتباط با ارواح » مینویسند: « به عقیدة ما یادآوری یک نکته لازم است که نه ما و نه هیچکس دیگر نمیخواهیم و نمیتوانیم وجود روح را انکار نماییم، زیرا دلائل فلسفی و حسی و تجربی که برای اثبات وجود روح اقامه شده، بیش از آن است که بتوان همه را نادیده گرفت…»
جناب ابن سینا- فیلسوف مسلمان – نیز در بحث نفس از کتاب شفا چنین مینگارد: « ما اجسامی را میبینیم که تغذیه و تولید مثل و حرکت و اراده دارند و این امور برای این اجسام، از جهت جسم بودنشان نیست، پس باید در ذات این اجسام، مبادی غیر از جسمیّت آنها برای این کارها باشد تا این کارها از آن صادر شود، مبادی آنچه مبداء صدور کارهایی است که پیوسته بر یک نهج واقع نمیشود و از روی اراده است آن را نفس(روح) مینامیم. »
دکتر رئوف عبید در مقدمه کتاب خود مینویسد که « باور داشتن روح، باوری کهن به قدمت انسان است، از جمله باورها، اعتقاد به جاودان بودن روح و اعتقاد به ثواب و عقاب است.»
آشنایی با روح
کلـمه روح از لغت رَوْح و یا رُوْح آمــده اسـت. رَوْح به معنـی سرور، شادی، آسایش و نجات از غم و اندوه است. رُوْح به معنی نفس کشیدن و دمیدن است و از ریح مشتق شده، که به معنی باد و نسیم میباشد. پس به یاد داشته باشید که روح باید مانند نسیم، بهنرمـی و لطافت بهطور مرتّب و دائم در حرکت باشـد؛ روحـی که درجـا بزنـد، ساکن و بیحرکت باشـد، دیـگر روح نیسـت. روان را نیز به این دلیـل روان میگوییم، که باید روان و جاری باشد و دائم در حرکت باشد، روان نیز اگر ساکن و راکد شد، مانند آب راکد میگندد. باید گفـت در دنیای امروز، با کـمال تأسف روان و روح بسیاری از انسانها، در اثـر سـنگینی تعلّقات دنیایی، ساکن و راکد شده، درجا زده و گندیده است، ایشان نیز بیخبرند و یا خویش را به بیخبری زدهاند.
علامهی طباطبائی در تفسیر شریف المیزان مینویسد: « کلمة روح بهطوری که در لغت معرفی شده بهمعنای مبداء حیات است که جاندار بهوسیله آن قادر بر احساس و حرکت میشود.» ( ترجمهی المیزان، ج 13 ، ص 270 )
روح یک کیفیت لطیف، مجرد، مؤثّر و نافذ است، که حقیقـت انسان را بهوجود میآورد. روح حقیقتی وسیع است که ماورای جسم فیزیکی و ماورای مکان و زمان بوده، فاقد خصوصیات اجسام فیزیکی و مادّی است. حضرت امام صادق علیهالسلام میفرمایند: « روح جسم لطیفی است که کالبد ستبری بر آن پوشانده شده است.» ( میزان الحکمه، ج 5 ، ص 2155 )
روح فاقد جـرم، وزن، طول، عرض و ارتفاع است و مرگ به آن راه ندارد. روح مبداء حیات و عامل آگاهی است و آثاری در عالم وجود بروز میدهد، که بسیار بدیع و عجیب میباشد. روح فاقد شکل و فرم است، ولی فقط برای اینکه به ذهن نزدیک شود، میتوان آن را به یک توده نور تشبیه کرد.
آشنایی با انسان
انسان یک موجود بسیار پیچیده، نامحدود و عجیب است که از بخشهای مختلف تشکیل شده است. به این کلام زیبای حضرت امام راحل توجه نمایید: « انسان یک موجود عجیبی است، در جمع طبقات موجودات و مخلوقات باریتعالی، هیچ موجودی مثل انسان نیست، اعجوبهای است که از او یک موجود الهی ملکوتی ساخته میشود و یک موجود جهنمی شیطانی هم ساخته میشود. موجودات دیگر اینطور نیستند.» (حضرت امام خمینی ره). همچنین ایشان در « شرح چهل حدیث» میفرمایند: «بدانکه انسان، اعجوبهای است دارای دو نشئه و دو عالم، نشئة ظاهرة ملکیة دنیویه که آن بدن اوست و نشئة باطنة غیبیّه ملکوتیّه که از عالم دیگر است و نفس او که از عالم غیب و ملکوت است، دارای مقامات و درجاتی است که بهطریق کلی گاهی تقسیم کردهاند آن را به هفت قسمت، و گاهی به چهار قسمت، و گاهی به سه قسمت، و گاهی به دو قسمت.»
ملا احمد نراقی- استاد شیخ مرتضی انصاری و از اکابر مجتهدین شیعه- در معراج السعاده مینویسد: « اگر خواهی خود را بشناسی، بدان که هر کس را از دو چیز آفریدهاند، یکی این بدن ظاهر که آن را تن گویند... و یکی دیگر نفس است که آن را روح و جان و عقل و دل نیز گویند. »
از یک دیدگاه کلّـی انسان از سه بخـش جسم، روان و روح تشـکیل شده است. جسـم فیـزیکی ابزار و وسیلهای است که در مدّت کوتاه زیستن در عالم فیـزیکی در اختیـار است و امانتی بیش نیست. روان، بخش واسط جسم و روح است. روح، هسـتهی مرکزی وجود انسان و جوهرهی اصلی او است و از حضـرت حقتعالی منشاء گرفته است و به سوی او نیز باز خواهد گشت. عدّهای به اشـتباه روح و روان را یـکی میدانند؛ حـتی در برخی از کتب فرهنـگ لغات نیز این اشتباه دیده میشود.
تاریخچه روح شناسی
مثل مؤمن با بدنش، مانند گوهری است در صندوق، که چون گوهر خارج شود صندوق دور انداخته میشود و صندوق از دور انداخته شدن خود ناراحت نیست.
حضرت امام صادق علیه السلام
کیفیت و چیستی روح، اثبات وجود روح، ارتباط با ارواح، فرافکنی و سفر روح از جملهی مباحث روحشناسی است، که در طول تاریخ علم، توسط دانشمندان متعدّد مورد تحقیق، پژوهش و مطالعه قرار گرفتـه است. وجـود ایـن مقـولات به کرّات توسـط دانشـمندان تأییـد گردیده است. دکتر رئوف عبید در کتاب « الانسان روح لاجسد » تاریخچهی روحشناسی و توجه به روح را از نظر فراعنه، هندوها، یونان و روم، فیلسوفان مسیحی و فلاسفهی اسلامی ارائه نموده است.
فلاسـفه و عرفـای مسـلمان در این زمینـه مطالعات و تحقیقات فراوان داشتهاند و دارای نظرات بسیار ارزشمندی میباشند. ابنسینا، ملاصدارا، شیخ مفید، سهروردی، فارابی، مولوی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن عربی، ابن رشد، امام فخررازی، اقبال لاهوری، ملا احمد نراقی، حاج ملا هادی سبزواری، حضرت امام خمینی(ره)، آیتالله حسنزاده آملی، علامه طباطبایی و حضرت آیتالله مکارم شیرازی از جمله دانشمندان صاحب نظر در این بحث میباشند.
در ادامهی این بحث به ذکـر اسامی عـدّهی کمـی از دانشمندان خارجی که پیرامون شناخت روح و سایر مسائل مربوط به آن کار علمی کردهاند میپردازیم.
انسان موجودی طبیعی و فرا طبیعی
« انسان، موجودی مرکب از حیثیت طبیعی و فراطبیعی است؛ حیثیت طبیعت او از خاک آغاز میشود و مراحل تکامل را یکی پس از دیگری طی میکند تا پیکری مستوی و کاملاً پرداخته، هستی مییابد: (إنّی خالق بشراً من طین). این حیثیت انسان، امری مادی و زمانمند است؛ بر خلاف حیثیت فراطبیعی انسان که خارج از محدودة زمان و مکان است که از آن به روح الهی یاد میشود: (فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحی). اصل انسان، همان روح الهی اوست و بدن، فرع و پیرو روح است.
گرچه شناخت حیثیت طبیعی انسان، خالی از صعوبت نیست، اما شناخت فراطبیعت او به مراتبْ مشکلتر است؛ زیرا حیثیت فراطبیعی او مجرّد و منزّه از خصوصیات طبیعی و مادی است. به دیگر سخن، روح و جسمْ همتای هم نیستند؛ بلکه روحْ ثَقَل اکبر و بدنْ ثَقَل اصغر خداوند است و به اعتباری میتوان گفت: بدن، ثقل اصغر نیز نخواهد بود؛ بلکه بدن قشر است و روح لب: أصل الإنسان لبّه؛ اصل و حقیقت انسان، جان ملکوتی اوست؛ و چون شناخت روح انسان دشوار است، شناخت نیازهای او و معرفت بیماریها و درمان آنها نیز دشوار خواهد بود.
برخی از صاحبنظران، انسان را در محور حس و طبیعت محدود میکنند و فقط در این جهت به شناخت و ارزیابی او میپردازند؛ اما باید توجه داشت که شناخت انسان به اینگونه، همانند شناخت درختْ منهای معرفت ریشه اوست؛ همانسان که شناخت کامل درخت، به شناخت شاخهها و ریشههای اوست و بدون معرفت ریشه، شناخت کامل درختْ ممکن نیست، شناخت کامل انسان نیز به حیثیت فراطبیعی و طبیعی اوست و محدود کردن انسان در حیثیت طبیعی و شناخت او در این جهت، شناخت حقیقت انسان نیست. شناخت حقیقت انسان به شناخت روح الهی اوست و شناخت اصل اوست که انسانپژوه را به شناخت نیازهای ویژه و حقیقی انسان توجه میدهد؛ لیکن تنها مبدئی که انسان را اینسان میشناسد و میشناساند، خالق انسان است؛ چنان که تأمین نیازهای او را خالق و آفریدگارش که به حقیقت او توجه دارد، به عهده دارد.» صفحه قبل 1 صفحه بعد موضوعات
پیوندها
تبادل
لینک هوشمند
| ||
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است |طراحی : سوسا وب تولز |